تشكيك در سلامت انتخابات
انتخابات یکی از جلوه های مشارکت سیاسی است که آحاد مردم از طریق راهکارها و ضوابط قانونی تعیین شده، فرصت دخالت در سرنوشت خود و جامعه را پیدا می کنند. پيش بيني الزامات اجرايي در قانون اساسي و قانون انتخابات، مديريت هوشمندانه و هوشياري و حضور حماسي ملت شريف ايران باعث گرديده است كه در طول سه دهه گذشته بطور ميانگين هرسال شاهد يك انتخابات در كشور باشيم. يكی از موضوعاتي كه همواره در آستانه برگزاري هر انتخاباتی، ترجيحا از سوي محافل و رسانه هاي خارجي و معاندان نظام و بعضا از سوي برخي اشخاص و گروههای سیاسی داخلی مطرح مي شود، تشکیک در سلامت انتخابات و دامن زدن به شائبه تخلف در آن بوده است. اين فضا سازي و رفتار انتخاباتي مسموم از سوي دشمنان نظام و انقلاب قابل پيش بيني است اما طرح و يا تكرار اينگونه مسايل از سوي عناصري از درون نظام جاي تامل بسيار دارد.
در جريان انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی با هدف تشكيك در سلامت انتخابات، سناريويي با عنوان «ضرورت نظارت بين المللي بر انتخابات ايران» رقم خورد. همگام با فضاسازي محافل خارجي، گروهک غير قانوني نهضت آزادي با صدور بيانيهاي6 ماده ای، با تاكيد بر اينكه «حق دادخواهي در محاكم قضايي صالح ملي و جواز همكاريهاي ملي و بينالمللي نيز در زمره حقوق شناخته شدهي شهروندان قرار دارد. از جملهي اين همكاريها نظارت بينالمللي بر انتخابات محسوب ميشود.» خواستار نظارت بين المللي بر انتخابات شد. متعاقب آن مصطفی تاج زاده، عضو مشترک سازمان مجاهدین انقلاب و حزب مشارکت بعد از ثبت نام در محل وزارت کشور به تردید در سلامت انتخابات پرداخته، گفت: «امیدوار هستیم که در این انتخابات همه گرایشها بتوانند حضور داشته باشند و انتخابات چنان سالم برگزار شود که کسی به فکر دعوت از مراجع بینالمللی برای نظارت بر انتخابات نباشد و این امر صد درصد به عملکرد اصولگرایان بستگی دارد که فارغ از نظارت بینالمللی آیا حاضرند انتخابات سالم برگزار کنند یا خیر؟». اين اظهارات بی اساس و مضحک كه براي همقطاران وي نيز غیر قابل تحمل بود با واکنش تند برخي از جمله موسوي لاري، محمدرضا عارف و... روبرو شد.
البته ادعای بروز تقلب در دوره هایی از انتخابات که اصلاح طلبان در آن پیروز نشده اند همواره وجود داشته است ولی گهگاه به طور مشخص تر نیز به آن پرداخته شده است. برای مثال می توان به مقاله عباس عبدی بعد از انتخابات مجلس هشتم، و نامه مهدی کروبی بعد از دور اول انتخابات ریاست جمهوری سال 84 اشاره نمود، بدین ترتیب، ادعای تقلب به منزله یک ادعای مکرر محسوب می شود، و نه به منزله یک توهم ناگهانی که افراد را به آفت عملکردهای شتابزده گرفتار کند.
تشکیک در سلامت انتخابات دهم
طرح تقلب با هدف بي اعتماد سازي مردم ومشروعيت زدائي از نظام سياسي مستقر، در همين رابطه رهبر بصير انقلاب اسلامي در خطبه هاي تاريخي نماز جمعه 29 خرداد فرمودند: «من اول فروردين در مشهد گفتم ، هي دارند دائماً به گوشها مي خوانند ، تكرار ميكنند كه بناست در انتخابات تقلب شود ، مي خواستند زمينه را آماده كنند، من آن وقت به دوستان خوبمان در داخل كشور تذكر دادم وگفتم اين حرفي را كه دشمن مي خواهد به ذهن مردم رسوخ بدهد نگوئيد.نظام جمهوري اسلامي مورد اعتماد مردم است؛ اين اعتماد آسان به دست نيامده ، سي سال است كه نظام جمهوري اسلامي با مسئولانش، با عملكردش با تلاشهاي فراوانش توانسته اين اعتماد را در دل مردم عميق كند.دشمن مي خواهد اين اعتماد را بگيرد، مردم را دچار تزلرل كند.»
اما متأسفانه برخي از جريانهاي سياسي، احزاب و فعالان سياسي بدون توجه به هشدارهاي معظم له ودر يك همنوائي معناداربا دشمنان مرتباً بر توهم احتمال بروز تقلب آنهم بدون ارائه هيچ دليل ومدركيدر انتخابات دامن زدند.
به اعتقاد برخی آغازگر اصلی اين عرصه آقای هاشمی بود. وی در اين زمينه در همايش سی سال قانون گذاری كه به سفارش او تدارك ديده شده بود با بيان اين سخنان زمينه ساز اصلی شايعه ی تقلب شد: «بعيد است مردم ضد انقلاب شوند، اما اگر احساس كنند رأی آنها در سرنوشتشان بی اثر است و متوليانی پيدا می شوند كه رأی آنها را هر جور كه می خواهند می خوانند،آنگاه دلسرد می شوند.»
اين جمله كه مفاهيم بسياری را در خود نهفته دارد، ذهنها را نسبت به ابعاد پنهانی واقعه روشن می كرد و سايرين را جهت تداوم اين استراتژی راهنمايی كرد به طوری كه موسوی نيز در همايش برج ميلاد اينگونه موضوع را طرح كرد: «مردم انتخاباتی می خواهند كه در آن بيم تقلب و دستكاری نباشد.»
هاشمی اين استراتژی را در گام های ديگری نيز طی نمود به طوری كه روزنامه ها به نقل از او تيتر زدند: «رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام درخواست وزارت كشور از شورای نگهبان برای افزايش تعداد صندوق ها را بسيار نگران كننده دانست»
نقش بهزاد نبوی
البته به دنبال طرح این مسئله عده ای از چهرهای کانون فتنه طرح را به صورت اجرایی دنبال نمودند. یکی از این افراد بهزاد نبوی عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران است.
محمد علي ابطحي مسئول دفتر رئيس جمهور سابق در اعرافات خود مي گويد: «بحث تقلب در انتخابات در ايران از سال 76 اولّين بار (توسط بهزاد نبوی) مطرح شد كه اصلاح طلبان از آن زمان به بعد از اين صحبت خيلي استفاده كردند ودر اين انتخابات اخير هم اين بحث را بهزاد نبوي مطرح كرد و در ستاد خاتمي بعنوان مسئول كميته صيانت از آرا مشغول به كار شد.»[1]
با توجه به نقشه کلیدی نبوی در سازمان مجاهدین انقلاب ردپای این بحث در بیانیه های این سازمان نیز مشاهده می گردد. سازمان مجاهدين طي چند سال اخير سلامت، تمامي انتخابات كشور، را كه در آنها ناكام ماندند مورد ترديد قرار داده است.
این سازمان ماهها قبل از انتخابات نيز يعني در تير ماه سال 87 طي قطعنامه كنگره دوازدهم موضوع تقلب را به نوعي مطرح شود.
در بيانيه موسوم به بيانيه اعلام حمايت سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران از نامزدي مهندس ميرحسين موسوي در دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري كه در مورخ 21/1/88 منتشر گرديد سازمان مجاهدين همسو با ضد انقلاب و دشمنان صريحا و با قطعيت اما بدون ارائه سند و مدركي ، سلامت انتخابات رياست جمهوري دهم را پيشاپيش نفي مي كند كه تا اين لحظه قادر به اثبات ادعاي خود نبوده است. در بخشي از اين بيانيه آمده است: «سلامت انتخابات به شدّت به مخاطره افتاده است به طوري كه ديگر تقريبا اعتمادي به آمارهاي انتخابات از جمعيت واجد حق رأي گرفته تا آراء شركت كنندگان و تا آراء كانديداها وجود ندارد.»
در بيانيه ديگري تحت عنوان «هشدار مجاهدين انقلاب نسبت به خريد رأي در انتخابات رياست جمهوري دهم» كه در مورخ 28/2/88 منتشر و آن را سومين بيانيه انتخاباتي خود عنوان نموده است نويسندگان بيانيه در تطبيقي ناصواب سعي نموده اند انتخابات را بعد از رحلت امام(ره) فرمايشي و مشابه انتخابات زمان ستم شاهي القاء نمايند. در اين رابطه بيانيه مذكور چنين اشعار مي دارد: «نقش حاكميت ستم شاهي در برپايي انتخابات نمايشي و تهيه فهرستهايي از اسامي نامزدهاي موردنظر و ابلاغ آن به مجريان انتخابات نيز به عنوان عامل مهم ديگري در مسخ و بلاموضوع شدن انتخابات واقعي و آزاد غيرقابل انكار است كه نهايتا با تمسك مجريان به رأي سازي هاي متقلبانه و دخل و تصرفهاي غيرقانوني، نوعا منجر به بيرون آمدن نام همان افراد از صندوق ها و تشكيل مجالس فرمايشي مي شد.»
بلافاصله در ادامه تصريح مي گردد: «در سالهاي پس از رحلت امام، در كنار تلاش برخي جريانهاي سياسي براي محدود كردن قدرت انتخاب مردم وتبديل انتخابات به انتخاباتي دو درجه اي كه در آن گروهي خود را محق مي دانند قبل از مردم، فهرست داوطلبان را براساس معيارها و سلايق فردي و جناحي غربال كنند و با كمال تأسف بايد اذعان نمود اين تلاش در برخي از ادوار اخير منجر به ايجاد انحراف در مسير تحقق انتخابات واقعي در كشور شده است.»
در فاصله یک ماه مانده به برگزاری انتخابات، آقای بهزاد نبوی در مصاحبه ای با سایت نوروز (پایگاه اطلاع رسانی حزب مشارکت) واکنش اصلاح طلبان به «تکرار احتمالی تقلب» در این دوره از انتخابات را با ادبیات جالب خود مشخص می کند: «سوال: اما در انتخابات شوراهاي سوم و مخصوصاً مجلس هشتم اين اتفاق [ یعنی تقلب و جلوگیری از نظارت کاندیداهای اصلاح طلب] رخ داد. مکانيسم اجرايي شما براي جلوگيري از تکرار آن چيست؟ پاسخ: اگر آن اتفاق رخ دهد، ديگر بايد گفت «انالله و انا اليه راجعون». به موضوعاتي اشاره نکنيد که اصلاح طلبان نمي توانند يا بنا ندارند روش ديگري را براي احقاق حقوق خود انتخاب کنند. (خنده)» [2]
بهزاد نبوی هم چنین در مصاحبه ای با روزنامه ی اعتماد می گويد: «صيانت از آرا با توجه به اخبار نگران كننده ای كه به ما رسيده در اين مقطع اجتناب ناپذيرمی نمايد.»
ابطحي هم چنین در اعترافات خویش مي گويد: «آقاي كروبي در جلسه اي با حضور ديگر دوستان اصلاح طلب اعلام كرد ؛ ما نبايد بر روي بحث تقلب در انتخابات پافشاري كنيم چون با اين كار اطمينان مردم سلب خواهد شد وديگر در انتخابات شركت نخواهند كرد. درهمان جلسه آقاي موسوي لاري اعلام كرد در انتخابات رياست جمهوري تقلب قطعي است.»[3]
وي در ادامه مي گويد: «بعد از اعلام كانديداتوري مهندس موسوي در ستاد ايشان آقاي محتشميپور طرح تقلب را مطرح كرد ، هم آقاي موسوي وهم محتشمي پور زمينه بسيار تندي در اين باره داشتند وكميته صيانت از آراء را تشكيل دادند ، نكته مهم در اين زمينه عقيده داشتن تمام اصلاحطلبان است بر اينكه بيش از 2 يا 3 ميليون تقلب نمي شود انجام داد. در جلسه بعد آقاي موسوي خوئيني ها اعلام كرد ؛ مانبايد فيتيله بحث تقلب در انتخابات را پايين بكشيم چون موقع جرزدن لازم مي شود.»
به دبال زمزمه های تشکیک در سلامت انتخابات در داخل، رسانه های بیگانه نیز موضوع را پروبال داده و بر پروپاگاندای تبلیغاتی افزودند.
مازيار بهاري فيلمساز و خبرنگار هفته نامه نيوزويك در اين رابطه اظهار مي دارد: «رسانه هاي غربي خط تقلب در انتخابات را حتي قبل از برگزاري انتخابات پيگيري مي كردند و بنده هم در يك مصاحبهاي با آقاي خاتمي اين سؤال را از ايشان پرسيدم وپس از مصاحبه با ايشان مشاهده كردم كه جرياني مطابق با الگوي كلاسيك انقلاب رنگي در كشور دنبال مي شود»
مازيار بهاري، در ادامه سخنان خود به نقش رسانه هاي غربي در طرح تقلب چنين اشاره مي كند: «رسانه هاي غربي از چند ماه پيش از برگزاري انتخابات خط تقلب در انتخابات را در كانون توجهات خود قرار دادند و به گونه اي زمينه چيني كردند كه اگر كانديداي مورد نظر آنان در انتخابات پيروز نشد اين حركت را يك كودتا در آراء مردم تلقي كنند. چندي قبل با يكي از مشاوران كانديداي مورد قبول غرب گفتگويي داشتيم كه ايشان هم اين نكته را مطرح كردندكه در كشور كودتا شده است.»
بهاري در تكميل مطالب فوق مي افزايد: «در همين راستا آقاي موسوي قبل از اينكه نتايج انتخابات مشخص بشود طبق يك الگوي كلاسيك انقلاب رنگي گفتند: "من پيروز انتخابات هستم و هر نتيجه اي غير از اين اعلام شود تقلب شده است."»
البته باید اشاره کرد که تشکیک در سلامت انتخابات با هدف ایجاد فضای بی اعتمادی، القاء یاس و ناامیدی در مردم نسبت به نظام و مسئولین، مخدوش کردن نظام و سلامت و کارآمدی آن، زیر سوال بردن ویژگی مردمی بودن نظام و مخدوش کردن حضور یا دلسردکردن مردم از مشاركت گسترده، دنبال می شد که البته این سناریو با حضور حداکثری ملت تا حدودی ناکام ماند.
مقام معظم رهبری نیز در سخنان خود نسبت به این توطئه دشمن که توسط افراد داخلی اجرا می شد هشدار دادند: «انتخابات به فضل الهي و به حول و قوهي الهي انتخابات سالمي است. من ميبينم بعضيها در انتخاباتي كه دو سه ماه ديگر انجام خواهد گرفت، از حالا شروع كردهاند به خدشه كردن. اين چه منطقي است؟ اين چه فكري است؟ اين چه انصافي است؟ اين همه انتخابات در طول اين سي سال انجام گرفته است - در حدود سي انتخابات - مسئولان وقت در هر دورهاي رسماً متعهد شدهاند و صحت انتخابات را تضمين كردهاند، و انتخابات صحيح بوده است؛ چرا بيخود خدشه ميكنند، مردم را متزلزل ميكنند، ترديد ايجاد ميكنند؟ كه البته در ذهن مردم عزيز ما با اين حرفها ترديد ايجاد نخواهد شد.»[4]
ایشان همچنین با تأکید بیشتری خطاب به برخی نخبگان فرمودند:
«يكي از دشمنيها همين است كه اين پديدهي باارزشِ تأثير حضور مردم و نقشآفريني مردم در ادارهي كشور و مديريت كشور را در تبليغات خودشان نفي كنند يا نديده بگيرند يا انكار كنند. بارها و بارها در اظهارات صريحشان، در اظهارات كنايهآميزشان، در انتخابات كشورمان خدشه كردند. نه؛ انتخابات كشور ما از انتخابات اكثر اين كشورهاي مدعي دمكراسي، هم آزادتر است، هم پرشورتر است، هم انگيزهي مردم در اين انتخابات بيشتر است. انتخابات پرشور، انتخابات خوب، سالم. دشمن خدشه ميكند. از دشمن انتظاري هم جز دشمني نيست؛ چه انتظاري هست؟ بيتوقعي از دوستان است. بيتوقعي از كساني است كه جزو اين ملتند؛ واقعيات را دارند ميبينند؛ ميبينند كه اين انتخابات چگونه سالم و متقن انجام ميگيرد، در عين حال، همان حرفي را كه دشمن ميزند، اينها هم ميزنند! من انتظارم اين است: كساني كه با ملت ايرانند، جزو ملت ايرانند، توقع دارند ملت ايران به آنها توجه كنند، اينها ديگر عليه ملت ايران حرف نزنند و انتخابات ملت ايران را زير سؤال نبرند. مرتب تكرار نكنند كه آقا اين انتخابات سالم نيست؛ انتخابات، انتخابات نيست. چرا دروغ ميگويند؟ چرا بيانصافي ميكنند؟ چرا خلاف واقع ميگويند؟ چرا اين همه زحماتي را كه اين ملت و مسئولين در طول اين سالهاي متمادي متحمل شدند، نديده ميگيرند؟ چرا؟ چرا ناسپاسي ميكنند؟ انتخابات در دورههاي گذشته سالم بوده. در مواردي كه شبهاتي پيش ميآمد، ما فرستاديم تحقيق كردند، دنبال كردند. در يكي از مجالس گذشته شايعاتي پيدا شد، بعضيها دلائلي آوردند، حرفهايي زدند كه انتخابات ناسالم است؛ توقع داشتند كه در برخي از شهرهاي مهم از جمله تهران، انتخابات ابطال شود. ما افراد وارد و مطلعي را فرستاديم تحقيق كردند، مطالعه كردند؛ ديدند نه، خدشه در انتخابات نيست. در بين هزارها صندوق ممكن است در دو تا، پنج تا صندوق خدشههايي به وجود بيايد. اين، انتخابات را خراب نميكند. اين هم مال بعضي از اوقات بوده است....»[5]
سناریوی تشکیک در سلامت انتخابات تا آخرین روزهای پیش از انتخابات ادامه یافت. اين فضاسازي كه بيشتر در قالب يك جنگ رواني صورت گرفت در پرتو نامه نگاري آنچه كميته صيانت از آرا خوانده مي شد، پیگیری شد:
«اگر مردم ببینند برخلاف نظر آنان شخص دیگری رئیس جمهور شده است دیگر از انتخابات استقبال نخواهند کرد و چهره ایران در عرصه بین المللی مخدوش می شود.»[6]
«هیچ اقدامی به اندازه تقلب در انتخابات نمی تواند بر علیه نظام کارساز باشد و تخلف در انتخابات اقدامی ضدانقلابی است.»[7]
«تخلف در انتخابات خیانت آشکار به ملت است وجود رفتارهایی است که می تواند کشور را نابود کند.»[8]
این درحالی بود که سيد محمد خاتمی از اصلی ترين چهره های اصلاح طلبان اول خرداد ماه سال 88 در گفت و گو با نشريه آمريكايی نيوزويك گفته بود: «فكر نمی كنم درانتخابات ايران تقلب به معنی خاص كلمه وجود داشته باشد يا بتواند تأثير گذار باش د. من هم در دوران مسئوليت رياست جمهوری چندين انتخابات را برگزار كردم. اگر چنين چيزهايی هم وجود داشته باشد در مقابل نتايج آن انتخابی كه مردم در آن نقش دارند ، متفاوت و ناچيز است.»
با این حال روزنامه حيات نو (18/3) با اشاره به نامه كميته صيانت از آرا به شوراي نگهبان در تيتر اول خود از نگراني شديد احتمال تخلف در انتخابات خبر داد و نوشت: «رئيس كميته صيانت آراي موسوي و كروبي در نامه اي به دبير شوراي نگهبان از تخلفات گسترده در انتخابات ابراز نگراني كرده و انجام اقدامات مقتضي را خواستار شدند.»
روزنامه صداي عدالت هم در همين روز در تيتر اول خود نوشت: «ابراز نگراني از تخلفات گسترده در انتخابات»
روزنامه اعتماد ملي همين تشكيك را با درشت ترين حروف در قالب جمله «فردا شب همه بيداريم» قالبي ديگر القا كرد و نوشت: «فردا شب همه بيداريم، اين شايد نقطه اي باشد كه نه تنها همه اصلاح طلبان بلكه عموم مردم نيز به آن مي رسند. نگراني از آنچه در شب هاي انتخابات رخ مي دهد، تازگي ندارد.» اين روزنامه اين جنگ رواني را در يادداشت هاي متعددي تحت عنوان «همه نگرانيم»، «توصيه هاي انتخاباتي»، «افرادي از جريانات مشكوك مجوز گرفته اند»، «گناه كبيره در انتخابات» و... دنبال نمود.
و البته زهرا رهنورد سياست های پس از انتخابات را دو روز قبل از آن اعلام كرد: «اگر در ايران قيامت شود وزارت كشور مسئول است.» جملاتی كه پس از انتخابات معنای واقعی خود را نشان داد.
در کنار این ها میرحسین موسوی نیز یک روز قبل از انتخابات نامه ای را خطاب به مقام معظم رهبری نوشت و در آن با کلی گویی نظام را به جانبداری شورای نگهبان، وزارت کشور از کاندیدی خاص و نقص قانون و دخالت نیروهای نظامی در انتخابات متهم کرد:«بعضی از اعضای شورای نگهبان در مرکز و تعدادی از ناظران در استان ها با جانبداری علنی از رئیس کنونی دولت، رعایت شئون بی طرفی را نمی نمایند. وزارت کشور، فرمانداران در پذیرش نمایندگان اینجانب... تعلل می نمایند. شواهدی از مداخله تعدادی از فرماندهان و مسئولان سپاه و بسیج در انتخابات واصل گردیده است. و در ادامه به این تاکتیک تأکید کرده و می نویسد: بهره گیری رئیس دولت از امکانات دولتی در تبلیغات و مسافرت های تبلیغاتی مقامات رسمی و وزراء.[9]
همچنین روز انتخابات نیز خانم عفت مرعشی، همسر آقای هاشمی رفسنجانی پس از انداختن رآی خود در صندوق اعلام کرد: «من در رای خود نام میرحسین موسوی را نوشتم و امیدوارم که تقلبی صورت نگیرد. اگر تقلب شود از مردم می خواهم با حضور در خیابانها واکنش نشان دهند اما در صورتی که تقلب انجام نشود مطمئن هستم که میرحسین موسوی رای خواهد آورد.»[10]
نظرسنجي ها چه مي گفتند؟
رقباي انتخاباتي رييس جمهور محبوب ملت از مدتها قبل با نظر سنجي هاي گوناگوني كه انجام داده بودند به اين حقيقت رسيده بودند كه دربرابر دكتراحمدي نژاد شانسي براي پيروزي ندارند .محبوبيت رييس دولت نهم طي چهارسال گذشته نزد افكار عمومي به حدي بود كه جاي هيچگونه ترديد و انكاري را براي پيروزي در انتخابات باقي نگذاشته بود. غالب نظرسنجي هايي كه توسط نهادهاي معتبر علمي داخلي و نيز موسسات نظرسنجي خارجي انجام گرفته بود قريب به اتفاق دكتر محمود احمدي نژاد را با اختلاف بالايي از ساير رقبا پيروز انتخابات رياست جمهوري دهم ارزيابي كرده بودند.
خبرگزاريهاي فرانسه و رويترز اعلام كردند سازمان غيردولتي «ترو فري تومارو» كه يك سازمان تخصصي در زمينه مطالعه افكار عمومي است، در آستانه انتخابات ايران يك نظرسنجي جامع در30 استان ايران انجام داده است. اين موسسه بر پايه نظرسنجي خود اعلام كرده بوداحمدينژاد، 2 برابر بيشتر از مخالفانش رأي بهدست مي آورد.
«رويترز» نيز در همين زمينه با تأييد اين مطلب كه احمدينژاد در آستانه انتخابات در نظرسنجيها جلوتر از رقباي خودش بوده است، نوشت "2 شركت غيردولتي امريكا نيز طي يك نظرسنجي تلفني سرتاسري در ايران اعلام كردند احمدينژاد با نسبت 2 بر يك از موسوي پيش است. "كارشناسان سياسي غربي در ادامه اين اظهارات افزودند مطمئن هستيم كه اطرافيان مهندس موسوي و خود وي و همسرشان مي دانند كه پيروز انتخابات نيستند و قطعاً نظر سنجيهاي واقعي گروه هاي هوادار وي نيز اين واقعيت را نشان داده اند ولي مهندس موسوي را بازي داده و به او پيروزي را القاء نموده اند.كارشناس مورد مصاحبه با طرح 2 احتمال گفت: از 2 حال خارج نيست يا اينكه او را محاصره كرده اند و به وي اجازه اطلاع از حقايق را نداده اند كه البته بعيد نيست و اين خود نشانه ضعف است و يا اينكه او مي داند كه شكست خورده است و حال كه پس از 2 دهه سكوت وارد ميدان شده و طوري عمل كرده كه تمام آبروي خود را به انتخابات گره زده است، مي داند در انتخابات شكست خورده و عليرغم آن، مصالح ملت را فداي وجهه خود كرده است.
[1] - کیفرخواست دادگاه اول حوادث پس از انتخابات
[2] گفتگوی سایت نوروز با بهزاد نبوی، 22 اردیبهشت 88: http://norooznews.ir/news/11848.php
[3] - متن کیفرخواست دادگاه متهمان حوادث پس از انتخابات
[4] - در جمع زائران و مجاوران حضرت امام رضا (ع)، 1/1/88.
[5] - در ديدار جمعي از معلمان، پرستاران و كارگران، 9/2/88.
[6] - سیدهادی خامنه ای، کلمه سبز، ش 21، ص 3
[7] - مجید انصاری کلمه سبز، ش 21، ص 3
[8] - بیژن نامدار زنگنه، کلمه سبز، ش 21، ص 3
[9] - موسوی، اندیشه نو، ش912، 23/3/88
[10] - خانم عفت مرعشی، همسر آیت الله هاشمی، کلمه سبز، ش 21، ص 2
طراحان و مجریان براندازی مخملین!
نقش جبهه استكبار در توطئه كودتاي مخملي
در سال 1385 با دستگیری چند نفر از مرتبطان موسسات غربی، گوشه ای پروژه براندازی نرم آمریکا افشا شد. آمريكا پس از كودتاي مخملي در گرجستان و اوكراين، از طريق استخدام عناصري مانند «هالهاسفندياري، تاجبخش و جهانبگلو»، پروژه كودتاي مخملي در ايران را دنبال می كرد. اين افراد در اعترافات خود فرايند اين پروژه را اينچنين بيان ميكنند:
هاله اسفندياري ميگويد: «علاوه بر برنامه كشورهاي خاورميانه، هدف از برنامه ايران اين بود كه وقتي يك سخنران از ايران ميآيد و در يك مركزي به اهميت "مركز ويلسون " صحبت ميكند يك عدهاي ميآيند و حرفهاي آنها را گوش ميكنند. اين افراد سياستسازان هستند. سياستسازان در واشنگتن كسانياند كه در نهادهاي دولتي، كنگره آمريكا، نهادهاي اطلاعاتي، رسانههاي گروهي، بنيادها، دانشگاهها و مراكز تحقيقاتي فعاليت ميكنند. اينها طيف خيلي وسيعي را در بر ميگيرند.»[1]
هاله اسفندياري خاطرنشان كرد: «نقش من يكي اين بود كه سخنرانها را شناسايي كنم و چون سالها از ايران دور بودم در اين مورد واقعاً با متخصصين ايراني كه در واشنگتن بودند مشورت ميكردم و از متخصصين ايراني كه در سراسر آمريكا در دانشگاهها، مراكز تحقيقاتي و غيره كار ميكردند، اسم ميخواستم. نحوه ديگر كار اين بود كه من بعضي وقتها كه به ايران سفر ميكردم اگر اسمي داشتم با اين شخص تماس ميگرفتم و يك آشنايي برقرار ميكردم .»[2]
همچنين «يحيي كيانتاجبخش» بيان داشت: «ديديم كه يك بُعد پروژه، برنامههاي آشكار است و يك بُعد ديگر نهادسازي، فرهنگسازي و شبكهسازي ولي بعد سوم در واقع اهداف دراز مدت بنياد سوروس هست كه محتواي آن پياده كردن فلسفه جامعه باز است.»[3]
كيانتاجبخش اضافه كرد: «سرمايه اجتماعي كتابي بود كه من تأليف كردم، اين كتاب قبلا توسط دفتر مطالعات سياسي وزارت كشور به فارسي ترجمه شده بود و كتابي مهم در علوم سياسي در آمريكا و متعلق به "پاتلان " بود. چند سال بعد من كتاب ديگري در مورد سرمايه اجتماعي نوشتم و اين سبب شد كه اين مقوله سرمايه اجتماعي قابل تدريس بشود، بنابراين من در يكي از كلاسهاي دوره دكتراي دانشگاه تهران اين بحث را طرح و تدريس كردم، اين باعت شد كه افراد مختلف از جمله چندتن از شاگردانم همين موضوع سرمايه اجتماعي را به عنوان رساله دوره دكتراي خود انتخاب كنند و بعداً مقالات علمي خود را راجع به اينگونه مسايل بنويسند، پس از مدتي بعضي از اين افراد و شاگردان در دستگاههاي دولتي از جمله در وزارت كشور و سازمان شهرداريها صاحب سمت و مسووليتهاي رسمي شدند علاوه بر اين، اينها مقوله و مفهوم سرمايه اجتماعي در داخل مجلات رسمي وزارت كشور كه براي تمام شهرداريهاي كشور ارسال ميشد براي اولينبار مطرح شد. بعنوان حكمراني خوب و سرمايه اجتماعي محلي در واقع اين مقوله اشاعه پيدا كرد تا آنجا كه متوجه شدم كه اين بحت در داخل بعضي از شعارهاي انتخاباتي هم بتدريج جاي گرفت.»[4]
يكي ديگر از جاسوسان "جهانبگلو " است كه نقش خود را چنين بيان ميكند: «اين بحثي كه من مطرح ميكردم در مورد "اصلاح خشونتپذير " در جامعه ايران ميآيد ـ تقريبا به نوعي در ذهنيت يا دام اين نهادهاي آمريكايي افتاد ـ بطوريكه به آن شكلي نو بخشيدند و كمكم مرا با افراد و نهادهاي مختلفي آشنا كردند در عين اينكه كه كار من تمام شد و اين را در يك گزارش نهايي من براي آن سازمان نوشته بودم، آنجا بود كه من به اين مسايل توجه كردم و اين وضع تطبيقي بين جامعه مدني ايران و جامعه اروپاي شرقي و وضعيت فروپاشي با همديگر اشاراتي به آن شده بود. آقاي پراتنر مرا با نهاد "اودو ويلسون" و خانم هاله اسفندياري آشنا كرد، به اين ترتيب در حقيقت هاله اسفندياري و نهاد "اودو ويلسون" يك نهاد جديدي شد كه جايگزين "NED " شد و ميشود گفت آن بحثي را كه در "NED " صورت گرفته بود را به نوعي پي گرفت.» [5]
تاجبخش پس از آن افزود: «هدف دراز مدت بنياد "سوروس " براي پياده كردن آن فلسفه جامعه باز و حركت كردن آن جامعه يا جامعهاي به سمت جامعه باز ـ اين است كه بين حاكميت و ملت شكاف ايجاد بشود و از طريق اين شكاف آن قسمتهاي جامعه مدني كه بر مبناي جامعه باز شكل گرفته و توانمند شده ـ روي آن حاكميت به منظور تغيير رفتارش اعمال فشار كند، اين احتمال دارد شكل شتاب زدهاي داشته باشد (اگر درجايي مثل گرجستان باشد) و در جايي ديگر ميتواند شكل تدريجي به خود بگيرد و تغيير رفتارها شكلي تدريجي و نرم داشته باشد براي ايجاد چنين شكافي ميگويد يا دولت مركزي يا حاكميت مركزي بايد تضعيف بشود يا آن بخش جامعه مدني يا بخش عمومي را كه همراه با آن حاكميت نيست، بايد توانمند باشد. سرمايهگذاري بنياد سوروس بعد از فروپاشي نظام كمونيسم و شوروي اين بايد باشد كه جهان اسلام را هدف قرار دهند و همين امر همان حالت طاتو پيك " را مجدداً و استراتژي دراز مدت اين بنياد را نيز نشان ميدهد يعني در واقع تا بحال بيشتر برنامهها و سرمايهگزاريهاي بنياد سوروس در داخل اروپاي شرقي، آسياي مركزي و جماهير شوروي سابق قرار داشته است ولي الان بطور محاورهاي اگر عنوان كنيم آن بنياد احساس ميكند كه كارشان در آنجا اگر تمام نشده باشد الان تمام شده و دارد به سمت كشورهاي اسلامي از جمله تركيه، كشورهاي عرب، پاكستان، افغانستان و ساير اينها به پيش ميرود.»[6]
"هاله اسفندياري " در بخش ديگري از سخنانش گفت: «نماينده بنياد سوروس با ما تماس گرفت. او از بنياد "فورد " شنيده بود كه در مركز ويلسون يك برنامه خاورميانهاي را شروع كرده و اينكه علاقهمند است كه در كنار اين يك برنامه ايران را هم داشته باشد اين بود كه نماينده انستيتوي جامعه باز كه بخشي از بنياد سوروس است با ما تماس گرفت و آقاي "انتوني ريشته " به واشنگتن آمدند و آنجا با رييس برنامه بينالملل و من يك نشستي داشتيم. در اين جلسه بود كه در مورد هدف و برنامههايي كه در نظر داشتيم براي ايشان توضيحاتي داديم، ايشان هم گفتند كه علاقهمند هستندكه اين بنياد به برنامه سخنرانيهاي ايران كمك مالي بكند.»[7]
برقراري پيوند بين گروههاي برانداز داخلي با غرب
طي سالهاي گذشته پيوندي بين غرب و به ويژه آمريكايي ها با جريان هاي برانداز داخلي به سبك براندازي نرم با مدل انقلاب هاي مخملي برقرار گرديد. ساماندهي انقلاب مخملي در ايران توسط بنياد سوروس با واسطه افرادي چون هاله اسفندياري، كيان بخش تاج و رامين جهانبگلو بخشي از اين پيوند و ارتباطات را نشان مي دهد. پناهنده شدن عناصر افراطي دفتر تحكيم وحدت به آمريكا كه در حادثه كوي دانشگاه سال 78 نقش داشتند نشان ديگري از اين ارتباطات است. برگزاري دوره هاي آموزشي در كشورهاي اروپايي ، برقراري ارتباط برخي از سفارتخانه هاي اروپايي با تعدادي از فعالان سياسي و فرهنگي از نشانه هاي ديگر اين پيوند مي باشد.
گروههاي سياسي برانداز داخلي با سابقه انقلابي
دوران دوم خرداد و حوادثي چون حادثه 18 تير 1387 و تحصن نمايندگان مجلس ششم در سال 1382 نمونه هايي از تلاش هاي ابتدايي در راستاي پياده سازي انقلاب مخملي در ايران است. «نظريه فتح سنگر به سنگر قدرت» كه حجاريان مطرح ساخت و معتقد بود بايد اين مسير را در چارچوب تئوري «فشار از پائين، چانه زني در بالا» طي كرد، دقيقاً با الگوگيري از انقلاب هاي مخملي و راه انداختن جنبش هاي اجتماعي ارائه شده است. گرچه جريان دوم خرداد موفق به پياده سازي اين مدل در آن دوران نگرديد، لكن عناصر افراطي جريان اصلاحات با انجام كارهاي فشرده و براساس يك سناريوي از قبل طراحي شده، درصدد برآمدند تا از فرصت انتخابات دهم رياست جمهوري براي رسيدن به اهداف خود استفاده نمايند.
نمونه هايي از اظهارنظرهاي عناصر برجسته و نظريه پرداز و نیز برخی همفکران این جریان دوم خرداد كه از باورهاي آنها نسبت به پياده سازي انقلاب مخملي در ايران حكايت مي كند در پي مي آيد.
سعيد حجاريان:«در اين شرايط اصلاحات امكان چنداني براي دستيابي به قدرت ندارد و تنها خون مي تواند به داد اصلاح طلبان برسد. صريحاً مي گويم، اصلاحات جز با دادن خون به قدرت نمي رسد و اي كاش به اندازه طالبان خاطرخواه براي انتحار داشتيم.»[8]
محسن آرمين: «تلاش همه بايد در مشاركت گسترده جامعه در انتخابات باشد، چرا كه هر چه مشاركت بيشتر باشد تاثير اعمال نفوذهاي احتمالي در نتيجه انتخابات كمتر خواهد شد؛ بنابراين اگر مشاركت از حدود 50 درصد به بالا رود شانس اصلاح طلبان براي پيروزي در انتخابات بيشتر مي شود.»[9]
عفت مرعشي، همسر آقاي هاشمي:«شما شاهد هستيد كه من در راي خود نام ميرحسين موسوي را نوشتم و اميدوارم كه تقلبي صورت نگيرد كه اگر اين اتفاق بيافتد من در پل صراط از آنها نخواهم گذشت.»[10] وي سپس با حمله به دكتر احمدي نژاد گفت: «اميدوارم احمدي نژاد و دوستان خوارجش از مردم پاسخ دريافت كنند.» مرعشي ادعا كرد اگر تقلب نشود، موسوي رئيس جمهور مي شود، ولي خدا نكند تقلب كنند كه اگر اينگونه شود، مردم به خيابان ها مي آيند و اعتراض مي كنند
مهدي كروبي: (18/3/88) «اين روزها نشانه هايي ديده مي شود كه حركت هاي خودسرانه اي انجام مي گيرد. اين را تاكيد مي كنم و مي گويم اين بار بعد از نماز صبح نخواهم خوابيد و از اول صبح با گزارش گيري از تمامي ستادها در سطح كشور اوضاع را رصد و دنبال مي كنيم چنانچه تا ساعت 11 صبح خبرهايي از تقلب در آرا بدهند، آن وقت مي دانيم چه اقدامات مقتضي را در برابر تقلب هاي انتخاباتي انجام دهيم و اجازه نخواهيم داد اعلام اين موضوع به ساعات بعدازظهر كشيده شود.»[11]
احمد شيرزاد(نماينده مجلس ششم): «امروز وقتي قطعات پازل انتخابات را كنار هم مي گذاريم مشاهده مي كنيم كه همه چيز از ابتدا طوري برنامه ريزي شده بود كه نتيجه مد نظر يك طايفه خاص سياسي رقم بخورد و دولت احمدي نژاد به هر قيمت كه شده چهار سال ديگر هم تداوم يابد. تنها چيزي كه در محاسبات آقايان درست پيش بيني نشده بود آن بود كه ميزان مشاركت مردم در انتخابات و راي آن ها به مير حسين موسوي آن چنان بالا باشد كه ادعاي برتري احمدي نژاد با صد من سريش هم نچسبد و در عمل مردم بر مبناي حس شهودي خويش و مشاهداتي كه هر كدام از پيش از رأي گيري در محله و شهر و ديار خويش داشتند و آن چه در جريان رأي گيري شاهد بودند زير بار ادعاي ارائه شده از سوي وزارت كشور نروند و اين فضاي اعتراضي گسترده در سراسر كشور رقم زده شود.»[12]
تمجيد حجاريان از انقلاب هاي رنگين و مخملي
سعيد حجاريان، عضو ارشد حزب مشاركت و از حاميان ميرحسين موسوي با انتشار مقاله اي در ارگان اين حزب از وقوع انقلاب هاي مخملين و رنگي در كشورهاي اقمار شوروي سابق تمجيد كرد و نوشت: انقلاب هاي مخملين موجي از دمكراسي را براي كشورهاي اقمار شوروي سابق به ارمغان آوردند. [13]
حجاريان در اين مقاله انقلاب هاي مخملين و نرم را از انقلابهاي كلاسيك بهتر دانست و نوشت: تفاوت انقلاب هاي نرم يا مخملين با انقلاب هاي كلاسيك آن است كه در انقلاب كلاسيك، بعد از پيروزي معمولا يك دوره ترور و وحشت به وجود مي آيد و فراكسيونها به جان هم مي افتند و كشتارهاي وسيعي صورت مي گيرد و اصطلاحاً انقلاب فرزندان خود را مي خورد.
وي در ادامه افزود: اما در انقلاب هاي نرم اين فراكسيون ها مي توانند به گونه اي دمكراتيك با يكديگر عامل داشته باشند و چرخه قدرت بدون خون ريزي ميان آنها انجام گيرد.
حجاريان تاكيد كرد: در انقلاب نرم و مخملين، انقلابيون به اصول عام مانند اعلاميه حقوق بشر و ميثاق شهروندي باور دارند.
عضو ارشد حزب مشاركت افزود: اين انقلاب ها موجي از دمكراسي را براي كشورهاي اقمار شوروي سابق و نيز جمهوري هاي اين كشورها به ارمغان آوردند كه اصطلاحا از آن با عنوان موج سوم گذار به دمكراسي ياد مي شود.
حجاريان تاكيد كرد: آنچه در انقلاب هاي نرم اتفاق مي افتد، جنگ ميان مردمي است كه به حاشيه رانده شده اند و طبقه اي كه در متن تصميم گيريها و تمكنات قرار دارند.
عضو ارشد حزب مشاركت بر ضرورت حمايت قدرت هاي خارجي به منظور كاهش هزينه هاي انقلاب مخملين تاكيد كرد و اظهار داشت: امروزه با گسترش پديده جهاني شدن و فروريختن ديوار امواج تلويزيوني و رسانه اي از انقلاب رنگي از راه دور صحبت مي شود.
يعني قدرت هاي بزرگ، نهادهاي بين المللي و كميسيون هاي حقوق بشر مي تواند از طريق اينترنت و تلويزيون به بسيج توده اي بپردازند و رهبران رژيم ها را در ميان مردم بي اعتبار سازند. به اين ترتيب شكاف بين دولت و ملت عميق تر مي شود و زايمان انقلابي سريعتر و كم هزينه تر اتفاق مي افتد.
مواضع پیشین عناصر كانون فتنه:
انتخاب استراتژي «نافرمانيمدني» به جاي پروژههايي همچون «بازدارندگي فعال» (استفاده از تمام ظرفيتهاي قانوني) و «آرامش فعال» (حكومتي بودن اصلاحات) از راهبردهاي افراطيون جبهه دومخرداد پس از شكست آنان در انتخابات شوراها، مجلس هفتم و رياست جمهوري نهم بود.
سخنان سعيد حجاريان در جمع دانشجويان دانشگاه تهران با طرح موضوع «اصلاحات مُرد، زندهباد اصلاحات» به نوعي تدوين و ارائه استراتژي جديد جبهه از هم فروپاشيده دومخرداد بود. اين عبارت پارادوكسيكال، برگرداني از شعار «انقلاب مُرد، زنده باد انقلاب» تروتسكي و گفته معروف دربار پادشاهان فرانسه با عنوان «شاه مُرد، زنده باد شاه» بود كه حجاريان به صورت استعارهاي ميخواست نتيجه بگيرد، راهكارهاي سابق جبهه اصلاحات با شكست مواجه شده و براي حفظ بقاء و تداوم حيات حزبي، چارهاي جز اتخاذ استراتژي ديگري نخواهد بود.
تغيير ميدان مبارزه و ورود لايههاي مدني جهت پشتوانهسازي، آخرين راهبردي بود كه توسط بازيگردانان اين جبهه همچون حجاريان، بشيريه، علويتبار، جلاييپور و تاجزاده مطرح گرديد.
سه روز پس از روشن شدن نتايج انتخابات مجلس هفتم، سعيدحجاريان در گفتگو با خبرگزاري ايلنا، در تبيين خط مشي جديد اين جبهه گفت: «در پروژه جديد، محوريت اصلاحات از حوزه قدرت به جامعه مدني انتقال خواهد يافت.»[14]
اين سخنان بدان معنا بود كه در سالهاي گذشته اعضاي ارشد اين جبهه با حضور در قدرت و در راستاي هدف "فتح سنگر به سنگر " از ارتباط با حاميان، سمپاتهاي حزبي، دانشجويان، معلمان و كارمندان و كارگران در برهههاي حساسي چون رد لايحه مطبوعات و تحصن نمايندگان مجلس ششم، نتوانستهاند در بسيج تودهها عليه نظام به موفقيتي دست يابند.
به همين جهت مصطفيتاجزاده، از اعضاي افراطي اين جبهه، در نشستي حزب مشارکت اعلام ميكند: «سال 83، سال تشكيل و پايهريزي جنبشهاي اجتماعي و سال 84، سال به راهانداختن تظاهرات و آشوبهاي اجتماعي است.»[15]
و عليرضاعلويتبار با جسارت هر چه تمام اظهار ميدارد: «براي تحقق مطالباتمان بايد خون بدهيم، بايد براي مقابله با ديكتاتوري، سه ميليون نفر را سازماندهي كنيم. تاكنون اشتباه كرديم كه چنين سازماندهي را انجام ندادهايم، اما هنوز هم دير نشده است. »[16]
علیرضا علوی تبار همچنین می گفت: «براي تحقق مطالباتمان بايد خون بدهيم، بايد براي مقابله با ديكتاتوري، سه ميليون نفر را سازماندهي كنيم.[17] تاكنون اشتباه كرديم كه چنين سازماندهي را انجام ندادهايم، اما هنوز هم دير نشده است.»[18]
به همين منظور ماهنامه «آفتاب» در آن مقطع در نقش تئوريپرداز و ارگان نظري جبهه مشاركت و طيفي از نيروهاي ملي ـ مذهبي ظاهر شده، در همان دوران با درج مطلبي تحت عنوان «اپوزيسيون مدني، جنبش اصلاحطلبانه ملت ايران» راهكارهايي را جهت برپايي حركتهاي پوپوليستي و استمداد از ظرفيت اپوزيسيون مدني در قالب گردهمايي، تحصن، تظاهرات، اعتصاب و ساير اشكال مقاومت و نافرماني مدني، جهت نيل به اهداف و خواستههاي فزونطلبانه حزبي خود ارائه ميكند و از ضرورت شكلگيري كميتههاي حزبي در محلات و جذب مردم به ويژه جوانان در اين كميتهها سخن ميگويد. همچنين در تكميل اين خطمشي جديد، حجاريان در مصاحبه با روزنامه شرق ميگويد: «نيروهايمان را به مجلس و دولت برديم و كسي براي سازماندهي مردم باقي نماند. ما در هوا مشغول كارزار بوديم در حالي كه رقيب در جبهه زميني مشغول پيشروي بود. اگر يك ميليون نفر جلوي بيمارستان سينا (پس از ترور حجاريان) و 3.5 ميليون نفر روبروي مجلس در زمان تحصن نمايندگان مجلس ششم جمع ميشدند، ديگر كاري از دست نيروي رقيب بر نميآمد.»[19]
سعید حجاریان در گفتگو با نشریه الکترونیکی نامه، سال 82 می گوید: «من معتقدم در ایران نباید بحث حقوقی کرد. کتاب قانون را بگذاریم کنار. کتاب کاغذ است. باید ببینیم واقعاً در صحنه اجتماعی چه می گذرد و چه کسی قدرت دارد. نیروهای اجتماعی کدام هستند.»[20]
محمد قوچانی در کتاب «برادر بزرگتر مرده است» می گوید: «...اهداف، اهداف رادیکالی است. یعنی ما نمی خواهیم فقط با یکسری رفوگری در سطوح و ساخت قدرت، جایگزینی مصادیق، برداشتن آدم ها و آوردن چهره های جدید تغییرات ایجاد کنیم. ما سعی می کنیم که اصلاحاتی در ساخت قدرت انجام بدهیم.»[21]
حسین بشیریه در مقاله «جامعهی مدنی» منتشره در مجله اطلاعات سیاسی و اقتصادی می گوید: «براساس جامعه مدنی، شهروندان بی هیچ حد و مرزی میتوانند در امور بنیادین جعل قانون كنند.»[22]
سربازگيري از دانشگاهها
تجربه كودتاهاي مخملين نشان ميدهد سرمايهگذاري بر روي جوانان به ويژه جنبشهاي دانشجويي، يكي از مهمترين مؤلفههاي پيشبرنده طرحهايي چون براندازي نرم است. اولين تجربه انقلاب رنگي در دوران پس از جنگ سرد، در يك دوره زماني 6 هفتهاي يعني از 17 نوامبر تا 29 دسامبر 1989 در كشور چكسلواكي به ثمر نشست. حلقه دوم اين انقلاب كه در واژگان علوم سياسي به كودتاي فرامدرن (post-modern coup) شناخته ميشود، در صربستان (1997) و به وسيله جنبش دانشجويي اتپور ( به معناي مقاومت) تكميل گرديد و سپس در سال 2003، حلقه سوم آن در گرجستان با حركت دانشجويي كمارا (به معناي بس است) تدارك ديده شد. در اكراين نيز گروهي از جوانان و دانشجويان آموزش ديده، حركتي به نام پورا (به معناي لحظه موعود فرا رسيده) را در سال 2004 طراحي و به مرحله اجرا گذاشتند كه با عناويني همچون انقلاب نارنجي، سرخ و شاه بلوطي ملقب گرديد. اين سناريو در بلاروس با نام «جنبش زوبر» و در انقلاب لالهاي 2005 قرقيزستان كه دانشجويان در صفوف مقدم آن قرار داشتند با نام اتپور (مقاومت) ادامه يافت.
ماموريت عبور از ميدان مين و خطو
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : عبور از فتنه 88, بازخوانی پرونده یک سال نبرد نرم, تشكيك در سلامت انتخابات, نقش بهزاد نبوی, نظرسنجي ها چه مي گفتند؟, طراحان و مجریان براندازی مخملین!, نقش جبهه استكبار در توطئه كودتاي مخملي, برقراري پيوند بين گروههاي برانداز داخلي با غرب, گروههاي سياسي برانداز داخلي با سابقه انقلابي, ت,